33 KiB
چرخه حیات علم داده: ارتباطات
![]() |
---|
چرخه حیات علم داده: ارتباطات - طرح دستی توسط @nitya |
آزمون پیش از درس
دانش خود را درباره موضوعات پیش رو با آزمون پیش از درس بالا بسنجید!
مقدمه
ارتباطات چیست؟
بیایید این درس را با تعریف ارتباطات آغاز کنیم. ارتباطات یعنی انتقال یا تبادل اطلاعات. اطلاعات میتواند ایدهها، افکار، احساسات، پیامها، سیگنالهای پنهان، دادهها – هر چیزی که یک فرستنده (کسی که اطلاعات را ارسال میکند) میخواهد یک گیرنده (کسی که اطلاعات را دریافت میکند) آن را درک کند، باشد. در این درس، به فرستندهها به عنوان ارتباطگیرنده و به گیرندهها به عنوان مخاطب اشاره خواهیم کرد.
ارتباطات داده و داستانسرایی
ما میدانیم که هدف از ارتباطات، انتقال یا تبادل اطلاعات است. اما وقتی صحبت از ارتباطات داده میشود، هدف شما نباید صرفاً انتقال اعداد به مخاطب باشد. هدف شما باید انتقال یک داستان باشد که از دادههای شما الهام گرفته شده است – ارتباطات داده مؤثر و داستانسرایی دست در دست هم دارند. مخاطب شما احتمالاً داستانی که تعریف میکنید را بیشتر به خاطر میسپارد تا عددی که ارائه میدهید. در ادامه این درس، به چند روش اشاره خواهیم کرد که میتوانید از طریق آنها داستانسرایی را برای انتقال دادههای خود به کار بگیرید.
انواع ارتباطات
در طول این درس، دو نوع مختلف از ارتباطات مورد بحث قرار خواهد گرفت: ارتباطات یکطرفه و ارتباطات دوطرفه.
ارتباطات یکطرفه زمانی اتفاق میافتد که فرستنده اطلاعاتی را به گیرنده ارسال میکند، بدون اینکه بازخورد یا پاسخی دریافت کند. ما هر روز نمونههایی از ارتباطات یکطرفه را میبینیم – در ایمیلهای انبوه، زمانی که اخبار جدیدترین داستانها را ارائه میدهد، یا حتی وقتی یک تبلیغ تلویزیونی پخش میشود و شما را از مزایای محصول خود مطلع میکند. در هر یک از این موارد، فرستنده به دنبال تبادل اطلاعات نیست. او فقط به دنبال انتقال یا ارائه اطلاعات است.
ارتباطات دوطرفه زمانی اتفاق میافتد که تمام طرفهای درگیر هم به عنوان فرستنده و هم به عنوان گیرنده عمل میکنند. یک فرستنده با ارتباط با یک گیرنده شروع میکند و گیرنده بازخورد یا پاسخی ارائه میدهد. ارتباطات دوطرفه همان چیزی است که معمولاً وقتی درباره ارتباطات صحبت میکنیم به ذهن میآید. ما معمولاً به مکالمه بین افراد فکر میکنیم – چه حضوری، چه از طریق تماس تلفنی، شبکههای اجتماعی یا پیامک.
وقتی دادهها را منتقل میکنید، مواردی وجود خواهد داشت که از ارتباطات یکطرفه استفاده میکنید (مثلاً ارائه در یک کنفرانس یا به گروه بزرگی که بلافاصله بعد از آن سؤالی نخواهند پرسید) و مواردی که از ارتباطات دوطرفه استفاده میکنید (مثلاً استفاده از دادهها برای متقاعد کردن چند سهامدار برای حمایت، یا قانع کردن یک همتیمی که باید زمان و تلاش برای ساخت چیزی جدید صرف شود).
ارتباطات مؤثر
مسئولیتهای شما به عنوان یک ارتباطگیرنده
وقتی ارتباط برقرار میکنید، وظیفه شما این است که مطمئن شوید گیرنده(ها) اطلاعاتی را که میخواهید دریافت کنند، به درستی درک میکنند. وقتی دادهها را منتقل میکنید، نمیخواهید گیرندهها فقط اعداد را دریافت کنند، بلکه میخواهید داستانی را که از دادههای شما الهام گرفته شده است، درک کنند. یک ارتباطگیرنده داده خوب، یک داستانسرای خوب است.
چگونه میتوانید با دادهها داستان بگویید؟ روشهای بیشماری وجود دارد – اما در این درس به ۶ مورد اشاره خواهیم کرد:
- مخاطب، کانال و روش ارتباطی خود را بشناسید.
- با هدف نهایی در ذهن شروع کنید.
- آن را مانند یک داستان واقعی پیش ببرید.
- از کلمات و عبارات معنادار استفاده کنید.
- از احساسات بهره بگیرید.
هر یک از این استراتژیها در ادامه به تفصیل توضیح داده شدهاند.
1. مخاطب، کانال و روش ارتباطی خود را بشناسید
نحوه ارتباط شما با اعضای خانواده احتمالاً با نحوه ارتباط شما با دوستانتان متفاوت است. احتمالاً از کلمات و عباراتی استفاده میکنید که افرادی که با آنها صحبت میکنید، بهتر درک کنند. باید همین رویکرد را هنگام انتقال دادهها به کار بگیرید. به این فکر کنید که با چه کسی ارتباط برقرار میکنید. به اهداف آنها و زمینهای که درباره موضوع مورد نظر دارند، فکر کنید.
شما احتمالاً میتوانید اکثر مخاطبان خود را در یک دستهبندی قرار دهید. در مقالهای از Harvard Business Review با عنوان “چگونه با دادهها داستان بگوییم”، جیم استیکلیدر، استراتژیست اجرایی دل، پنج دسته از مخاطبان را شناسایی کرده است:
- مبتدی: اولین مواجهه با موضوع، اما نمیخواهد بیش از حد سادهسازی شود.
- عمومی: آگاه به موضوع، اما به دنبال درک کلی و تمهای اصلی.
- مدیریتی: درک عمیق و قابل اجرا از جزئیات و روابط با دسترسی به جزئیات.
- متخصص: بیشتر به اکتشاف و کشف علاقهمند است و کمتر به داستانسرایی با جزئیات زیاد.
- مدیر اجرایی: فقط زمان دارد تا اهمیت و نتیجهگیری احتمالات وزنی را درک کند.
این دستهبندیها میتوانند نحوه ارائه دادهها به مخاطبان شما را شکل دهند.
علاوه بر فکر کردن به دستهبندی مخاطبان، باید کانالی را که برای ارتباط با آنها استفاده میکنید نیز در نظر بگیرید. رویکرد شما باید کمی متفاوت باشد اگر در حال نوشتن یک یادداشت یا ایمیل هستید در مقایسه با برگزاری یک جلسه یا ارائه در یک کنفرانس.
علاوه بر شناخت مخاطب، دانستن اینکه چگونه با آنها ارتباط برقرار خواهید کرد (استفاده از ارتباطات یکطرفه یا دوطرفه) نیز حیاتی است.
اگر با مخاطبان عمدتاً مبتدی ارتباط برقرار میکنید و از ارتباطات یکطرفه استفاده میکنید، ابتدا باید مخاطب را آموزش دهید و زمینه مناسب را فراهم کنید. سپس باید دادههای خود را به آنها ارائه دهید و توضیح دهید که دادههای شما چه معنایی دارند و چرا مهم هستند. در این حالت، ممکن است بخواهید بر شفافیت تمرکز کنید، زیرا مخاطبان شما نمیتوانند مستقیماً سؤالی بپرسند.
اگر با مخاطبان عمدتاً مدیریتی ارتباط برقرار میکنید و از ارتباطات دوطرفه استفاده میکنید، احتمالاً نیازی به آموزش مخاطب یا ارائه زمینه زیادی ندارید. شما ممکن است بتوانید مستقیماً به بحث درباره دادههایی که جمعآوری کردهاید و اهمیت آنها بپردازید. در این سناریو، باید بر زمانبندی و کنترل ارائه خود تمرکز کنید. وقتی از ارتباطات دوطرفه استفاده میکنید (بهویژه با مخاطبان مدیریتی که به دنبال "درک عملی از جزئیات و روابط با دسترسی به جزئیات" هستند)، ممکن است سؤالاتی در طول تعامل شما مطرح شود که بحث را به سمتی ببرد که با داستانی که میخواهید بگویید مرتبط نباشد. در این مواقع، میتوانید اقدام کنید و بحث را به مسیر داستان خود بازگردانید.
2. با هدف نهایی در ذهن شروع کنید
شروع با هدف نهایی در ذهن به معنای درک برداشتهای مورد نظر شما برای مخاطبانتان قبل از شروع ارتباط با آنها است. اندیشیدن به آنچه میخواهید مخاطبانتان از ارتباط شما دریافت کنند، میتواند به شما کمک کند داستانی بسازید که مخاطبانتان بتوانند آن را دنبال کنند. شروع با هدف نهایی در ذهن برای هر دو نوع ارتباطات یکطرفه و دوطرفه مناسب است.
چگونه با هدف نهایی در ذهن شروع کنیم؟ قبل از انتقال دادههای خود، برداشتهای کلیدی خود را یادداشت کنید. سپس، در هر مرحله از آمادهسازی داستانی که میخواهید با دادههای خود بگویید، از خود بپرسید: "این چگونه در داستانی که میخواهم بگویم جای میگیرد؟"
آگاه باشید – در حالی که شروع با هدف نهایی در ذهن ایدهآل است، نمیخواهید فقط دادههایی را منتقل کنید که از برداشتهای مورد نظر شما حمایت میکنند. این کار به نام "انتخاب گزینشی" شناخته میشود، که زمانی اتفاق میافتد که یک ارتباطگیرنده فقط دادههایی را منتقل کند که از نقطه نظر او حمایت میکنند و سایر دادهها را نادیده بگیرد.
اگر تمام دادههایی که جمعآوری کردهاید به وضوح از برداشتهای مورد نظر شما حمایت میکنند، عالی است. اما اگر دادههایی وجود دارند که از برداشتهای شما حمایت نمیکنند، یا حتی از استدلالی علیه برداشتهای کلیدی شما حمایت میکنند، باید آن دادهها را نیز منتقل کنید. اگر این اتفاق افتاد، با مخاطبان خود صادق باشید و به آنها بگویید چرا با وجود اینکه تمام دادهها از داستان شما حمایت نمیکنند، همچنان به داستان خود پایبند هستید.
3. آن را مانند یک داستان واقعی پیش ببرید
یک داستان سنتی در ۵ مرحله اتفاق میافتد. ممکن است این مراحل را به صورت مقدمه، اوجگیری، اوج، فرود و نتیجهگیری شنیده باشید. یا به صورت سادهتر: زمینه، تعارض، اوج، خاتمه، نتیجهگیری. وقتی دادهها و داستان خود را منتقل میکنید، میتوانید رویکرد مشابهی را اتخاذ کنید.
میتوانید با زمینه شروع کنید، صحنه را آماده کنید و مطمئن شوید که مخاطبانتان در یک صفحه هستند. سپس تعارض را معرفی کنید. چرا نیاز به جمعآوری این دادهها داشتید؟ چه مشکلاتی را میخواستید حل کنید؟ بعد از آن، اوج. دادهها چیست؟ دادهها چه معنایی دارند؟ دادهها چه راهحلهایی را به ما نشان میدهند؟ سپس به خاتمه میرسید، جایی که میتوانید مشکل و راهحل(های) پیشنهادی را تکرار کنید. در نهایت، به نتیجهگیری میرسید، جایی که میتوانید برداشتهای کلیدی و گامهای بعدی پیشنهادی خود را خلاصه کنید.
4. از کلمات و عبارات معنادار استفاده کنید
اگر من و شما با هم روی یک محصول کار میکردیم و من به شما میگفتم "کاربران ما زمان زیادی برای ثبتنام در پلتفرم ما صرف میکنند"، شما چقدر زمان را تخمین میزدید که "زمان زیاد" باشد؟ یک ساعت؟ یک هفته؟ مشخص نیست. اگر این را به یک مخاطب کامل بگویم چه؟ هر کسی در مخاطب ممکن است ایده متفاوتی از اینکه کاربران چقدر زمان برای ثبتنام صرف میکنند، داشته باشد.
در عوض، اگر بگویم "کاربران ما به طور متوسط ۳ دقیقه برای ثبتنام و ورود به پلتفرم ما صرف میکنند"، این پیام واضحتر است.
وقتی دادهها را منتقل میکنید، ممکن است فکر کنید که همه مخاطبان شما دقیقاً مثل شما فکر میکنند. اما این همیشه درست نیست. ایجاد شفافیت در مورد دادهها و معنای آنها یکی از مسئولیتهای شما به عنوان یک ارتباطگیرنده است. اگر دادهها یا داستان شما واضح نباشند، مخاطبان شما در دنبال کردن آن مشکل خواهند داشت و احتمال کمتری وجود دارد که برداشتهای کلیدی شما را درک کنند.
میتوانید با استفاده از کلمات و عبارات معنادار به جای مبهم، دادهها را واضحتر منتقل کنید. در زیر چند مثال آورده شده است:
- ما سال چشمگیری داشتیم!
- یک نفر ممکن است فکر کند چشمگیر به معنای افزایش ۲٪ - ۳٪ در درآمد است، و یک نفر دیگر ممکن است فکر کند به معنای افزایش ۵۰٪ - ۶۰٪ است.
- نرخ موفقیت کاربران ما به طور چشمگیری افزایش یافت.
- افزایش چشمگیر چقدر است؟
- این پروژه نیاز به تلاش قابل توجهی دارد.
- چقدر تلاش قابل توجه است؟
استفاده از کلمات مبهم میتواند به عنوان مقدمهای برای دادههای بیشتر یا به عنوان خلاصهای از داستانی که به تازگی گفتهاید مفید باشد. اما اطمینان حاصل کنید که هر بخش از ارائه شما برای مخاطبانتان واضح است.
5. از احساسات بهره بگیرید
احساسات در داستانسرایی کلیدی هستند. این موضوع در داستانسرایی با دادهها حتی مهمتر است. وقتی دادهها را منتقل میکنید، همه چیز بر برداشتهایی که میخواهید مخاطبانتان داشته باشند متمرکز است. وقتی احساسی را در مخاطب برانگیزید، به آنها کمک میکنید همدلی کنند و احتمال بیشتری وجود دارد که اقدام کنند. احساسات همچنین احتمال به خاطر سپردن پیام شما را افزایش میدهند.
ممکن است این موضوع را قبلاً در تبلیغات تلویزیونی تجربه کرده باشید. برخی تبلیغات بسیار غمانگیز هستند و از یک احساس ناراحتی برای ارتباط با مخاطب و برجسته کردن دادههایی که ارائه میدهند استفاده میکنند. یا، برخی تبلیغات بسیار شاد و پرانرژی هستند و ممکن است شما را با یک احساس خوشایند به دادههایشان مرتبط کنند.
چگونه میتوانید هنگام انتقال دادهها از احساسات استفاده کنید؟ در زیر چند روش آورده شده است:
- از داستانهای شخصی و تجربیات استفاده کنید
- هنگام جمعآوری دادهها، سعی کنید هم دادههای کمی و هم کیفی جمعآوری کنید و هر دو نوع داده را هنگام انتقال به کار بگیرید. اگر دادههای شما عمدتاً کمی هستند، به دنبال داستانهایی از افراد باشید تا بیشتر درباره تجربه آنها با آنچه دادههای شما میگوید، بیاموزید.
- از تصاویر استفاده کنید
- تصاویر به مخاطب کمک میکنند خود را در یک موقعیت تصور کنند. وقتی از تصاویر استفاده میکنید، میتوانید مخاطب را به سمت احساسی که فکر میکنید باید درباره دادههای شما داشته باشد، هدایت کنید.
- از رنگها استفاده کنید
- رنگهای مختلف احساسات مختلفی را برمیانگیزند. رنگهای محبوب و احساساتی که برمیانگیزند در زیر آورده شدهاند. توجه داشته باشید که رنگها ممکن است در فرهنگهای مختلف معانی متفاوتی داشته باشند.
- آبی معمولاً احساسات صلح و اعتماد را برمیانگیزد.
- سبز معمولاً به طبیعت و محیط زیست مرتبط است.
- قرمز معمولاً نشاندهنده شور و هیجان است.
- زرد معمولاً خوشبینی و شادی را نشان میدهد.
- رنگهای مختلف احساسات مختلفی را برمیانگیزند. رنگهای محبوب و احساساتی که برمیانگیزند در زیر آورده شدهاند. توجه داشته باشید که رنگها ممکن است در فرهنگهای مختلف معانی متفاوتی داشته باشند.
مطالعه موردی ارتباطات
امرسون مدیر محصول یک اپلیکیشن موبایل است. امرسون متوجه شده است که مشتریان در آخر هفتهها ۴۲٪ بیشتر شکایات و گزارشهای اشکال ارسال میکنند. امرسون همچنین متوجه شده است که مشتریانی که شکایتی ارسال میکنند و پس از ۴۸ ساعت پاسخی دریافت نمیکنند، ۳۲٪ بیشتر احتمال دارد که به اپلیکیشن امتیاز ۱ یا ۲ در فروشگاه اپلیکیشن بدهند.
پس از انجام تحقیقات، امرسون چند راهحل دارد که مشکل را برطرف میکند. امرسون یک جلسه ۳۰ دقیقهای با ۳ مدیر شرکت ترتیب میدهد تا دادهها و راهحلهای پیشنهادی را منتقل کند.
در طول این جلسه، هدف امرسون این است که مدیران شرکت درک کنند که دو راهحل زیر میتوانند رتبهبندی اپلیکیشن را بهبود بخشند، که احتمالاً به درآمد بالاتر ترجمه خواهد شد.
راهحل ۱. استخدام نمایندگان خدمات مشتری برای کار در آخر هفتهها
راهحل ۲. خرید یک سیستم تیکتینگ خدمات مشتری جدید که در آن نمایندگان خدمات مشتری بتوانند به راحتی تشخیص دهند کدام شکایات بیشترین زمان را در صف بودهاند – تا بتوانند تشخیص دهند کدام را باید سریعتر رسیدگی کنند. در جلسه، امرسون ۵ دقیقه توضیح میدهد که چرا داشتن امتیاز پایین در فروشگاه اپلیکیشنها بد است، ۱۰ دقیقه درباره فرآیند تحقیق و نحوه شناسایی روندها صحبت میکند، ۱۰ دقیقه به بررسی برخی از شکایات اخیر مشتریان میپردازد و در آخرین ۵ دقیقه به طور سطحی دو راهحل احتمالی را مرور میکند.
آیا این روش مؤثری برای امرسون در برقراری ارتباط در این جلسه بود؟
در طول جلسه، یکی از مدیران شرکت بر ۱۰ دقیقهای که امرسون شکایات مشتریان را بررسی کرد، تمرکز کرد. پس از جلسه، این شکایات تنها چیزی بود که این مدیر به یاد داشت. مدیر دیگری بیشتر بر توضیحات امرسون درباره فرآیند تحقیق تمرکز کرد. مدیر سوم راهحلهای پیشنهادی امرسون را به یاد داشت اما مطمئن نبود که چگونه این راهحلها قابل اجرا هستند.
در وضعیت بالا، میتوان دید که فاصله قابل توجهی بین آنچه امرسون میخواست مدیران شرکت از جلسه برداشت کنند و آنچه در نهایت برداشت کردند وجود داشت. در ادامه، یک رویکرد دیگر که امرسون میتواند در نظر بگیرد آورده شده است.
چگونه امرسون میتواند این رویکرد را بهبود دهد؟
زمینه، تعارض، اوج، خاتمه، نتیجهگیری
زمینه - امرسون میتواند ۵ دقیقه اول را صرف معرفی کل وضعیت کند و مطمئن شود که مدیران شرکت درک میکنند چگونه مشکلات بر معیارهای حیاتی شرکت، مانند درآمد، تأثیر میگذارند.
میتوان اینگونه بیان کرد: "در حال حاضر، امتیاز اپلیکیشن ما در فروشگاه اپلیکیشنها ۲.۵ است. امتیاز در فروشگاه اپلیکیشنها برای بهینهسازی فروشگاه اپلیکیشنها حیاتی است، که بر تعداد کاربرانی که اپلیکیشن ما را در جستجو میبینند و نحوه دیده شدن اپلیکیشن ما توسط کاربران بالقوه تأثیر میگذارد. و البته، تعداد کاربران ما مستقیماً به درآمد مرتبط است."
تعارض امرسون سپس میتواند حدود ۵ دقیقه بعدی را صرف صحبت درباره تعارض کند.
میتوان اینگونه بیان کرد: "کاربران در آخر هفتهها ۴۲٪ بیشتر شکایات و گزارشهای اشکال ارسال میکنند. مشتریانی که شکایتی ارسال میکنند و پس از ۴۸ ساعت پاسخی دریافت نمیکنند، ۳۲٪ کمتر احتمال دارد که به اپلیکیشن ما امتیازی بالاتر از ۲ در فروشگاه اپلیکیشنها بدهند. بهبود امتیاز اپلیکیشن ما در فروشگاه اپلیکیشنها به ۴، دیدپذیری ما را ۲۰-۳۰٪ افزایش میدهد، که پیشبینی میکنم درآمد را ۱۰٪ افزایش دهد." البته، امرسون باید آماده باشد تا این اعداد را توجیه کند.
اوج پس از ایجاد زمینه، امرسون میتواند حدود ۵ دقیقه به اوج بپردازد.
امرسون میتواند راهحلهای پیشنهادی را معرفی کند، توضیح دهد که چگونه این راهحلها مسائل مطرحشده را حل میکنند، چگونه این راهحلها میتوانند در جریانهای کاری موجود اجرا شوند، هزینه این راهحلها چقدر است، بازگشت سرمایه این راهحلها چه خواهد بود، و حتی ممکن است اسکرینشاتها یا نمونههایی از نحوه اجرای این راهحلها را نشان دهد. امرسون همچنین میتواند نظرات کاربران را که بیش از ۴۸ ساعت منتظر پاسخ به شکایت خود بودهاند، و حتی نظر یکی از نمایندگان خدمات مشتری فعلی شرکت که درباره سیستم تیکتینگ فعلی نظر داده است، به اشتراک بگذارد.
خاتمه اکنون امرسون میتواند ۵ دقیقه صرف بازگویی مشکلات شرکت، مرور راهحلهای پیشنهادی و بررسی اینکه چرا این راهحلها مناسب هستند، کند.
نتیجهگیری از آنجا که این جلسه با چند ذینفع برگزار میشود و ارتباط دوطرفه مورد استفاده قرار میگیرد، امرسون میتواند ۱۰ دقیقه برای پرسشها برنامهریزی کند تا مطمئن شود هر چیزی که برای مدیران شرکت گیجکننده بوده است، قبل از پایان جلسه روشن شود.
اگر امرسون رویکرد شماره ۲ را اتخاذ کند، احتمال بیشتری وجود دارد که مدیران شرکت دقیقاً همان چیزی را که امرسون قصد داشت از جلسه برداشت کنند – اینکه نحوه رسیدگی به شکایات و اشکالات میتواند بهبود یابد و دو راهحل وجود دارد که میتوان برای ایجاد این بهبود اجرا کرد. این رویکرد، رویکرد بسیار مؤثرتری برای برقراری ارتباط دادهها و داستانی است که امرسون میخواهد منتقل کند.
نتیجهگیری
خلاصه نکات اصلی
- ارتباط برقرار کردن یعنی انتقال یا تبادل اطلاعات.
- هنگام برقراری ارتباط دادهها، هدف شما نباید صرفاً انتقال اعداد به مخاطبان باشد. هدف شما باید انتقال داستانی باشد که از دادههای شما اطلاع گرفته است.
- دو نوع ارتباط وجود دارد: ارتباط یکطرفه (اطلاعات بدون قصد دریافت پاسخ منتقل میشوند) و ارتباط دوطرفه (اطلاعات به صورت رفت و برگشت منتقل میشوند).
- استراتژیهای زیادی برای روایت داستان با دادهها وجود دارد، ۵ استراتژی که بررسی کردیم عبارتند از:
- مخاطب، رسانه و روش ارتباط خود را درک کنید
- با هدف نهایی شروع کنید
- آن را مانند یک داستان واقعی مطرح کنید
- از کلمات و عبارات معنادار استفاده کنید
- از احساسات استفاده کنید
منابع پیشنهادی برای مطالعه خودآموز
The Five C's of Storytelling - Articulate Persuasion
1.4 Your Responsibilities as a Communicator – Business Communication for Success (umn.edu)
How to Tell a Story with Data (hbr.org)
Two-Way Communication: 4 Tips for a More Engaged Workplace (yourthoughtpartner.com)
6 succinct steps to great data storytelling - BarnRaisers, LLC (barnraisersllc.com)
How to Tell a Story With Data | Lucidchart Blog
6 Cs of Effective Storytelling on Social Media | Cooler Insights
The Importance of Emotions In Presentations | Ethos3 - A Presentation Training and Design Agency
Data storytelling: linking emotions and rational decisions (toucantoco.com)
Emotional Advertising: How Brands Use Feelings to Get People to Buy (hubspot.com)
Choosing Colors for Your Presentation Slides | Think Outside The Slide
How To Present Data [10 Expert Tips] | ObservePoint
Microsoft Word - Persuasive Instructions.doc (tpsnva.org)
The Power of Story for Your Data (thinkhdi.com)
Common Mistakes in Data Presentation (perceptualedge.com)
Infographic: Here are 15 Common Data Fallacies to Avoid (visualcapitalist.com)
Cherry Picking: When People Ignore Evidence that They Dislike – Effectiviology
Tell Stories with Data: Communication in Data Science | by Sonali Verghese | Towards Data Science
1. Communicating Data - Communicating Data with Tableau [Book] (oreilly.com)
آزمون پس از سخنرانی
آنچه را که تازه یاد گرفتهاید با آزمون پس از سخنرانی بالا مرور کنید!
تکلیف
سلب مسئولیت:
این سند با استفاده از سرویس ترجمه هوش مصنوعی Co-op Translator ترجمه شده است. در حالی که ما تلاش میکنیم دقت را حفظ کنیم، لطفاً توجه داشته باشید که ترجمههای خودکار ممکن است شامل خطاها یا نادرستیها باشند. سند اصلی به زبان اصلی آن باید به عنوان منبع معتبر در نظر گرفته شود. برای اطلاعات حساس، توصیه میشود از ترجمه حرفهای انسانی استفاده کنید. ما مسئولیتی در قبال سوء تفاهمها یا تفسیرهای نادرست ناشی از استفاده از این ترجمه نداریم.